یکی از بزرگترین سوالاتی که انسان در هر برههای از زندگی دارد این است که چگونه میتوان در همه حیطه های زندگی به شکوفایی رسید: هم شاد بود و هم موفق؟ بسیاری از شاخههای روانشناسی و حتی فلسفی قرنها است که به دنبال یافتن پاسخی مناسب برای این سوال هستند.
جستجوی حس شادی و داشتن یک زندگی رضایتبخش، باعث رشد رشتهای از علم روانشناسی، به نام روانشناسی مثبت گرا شده است که با ارائه برنامهها، راهنماها، مطالعات و نکات زیادی درباره عملکرد حداکثری در همه حیطههای زندگی، رفاه انسان را در اولویت زندگی قرار داده است.
روانشناسی مثبت یکی از شاخههای روانشناسی است که به صورت مستقیم، پژوهشهایی در ارتباط با شادکامی و بهزیستی انجام میدهد؛ اما روانشناسی مثبت گرا اصلا چیست و چرا اهمیت دارد؟
تعریف روانشناسی مثبت گرا
روانشناسی مثبت گرا (Positive Psychology) علم مطالعه ویژگیهای مثبت زندگی است؛ عواملی مثل شادی، رضایت، روابط معنادار، رسالت وجودی، لذت بردن از شغل، رسیدن به هدف و توانایی پیشرفت در زندگی روزمره. این رشته روی چیزهایی که برای ساختن یک زندگی هدفمند و پر از معنا نیاز است، تمرکز میکند.
مارتین سلیگمن (Martin Seligman) یکی از افراد برجسته در این زمینه و رییس وقت انجمن روانشناسان آمریکا، زمانی مطرح کرد که روانشناسی برای دههها روی اختلالات و مشکلات روان تمرکز کرده و وقت آن رسیده به موضوعاتی بپردازیم که انسان را از عملکرد عادی به عملکرد فوقالعاده می رساند.
کریستوفر پترسون (Christopher Peterson) یکی دیگر از روانشناسان مشهور جهان، روانشناسی مثبتگرا بود. از نظر وی روانشناسی مثبتگرا بهعنوان یک رویکرد علمی در مطالعه افکار، احساسات و رفتارهای انسانی تعریف می شود که بهجای تمرکز بر نقاط ضعف و مشکلات، بر نقاط قوت و قابلیتهای افراد تاکید میکند. طبق تعریف پذیرفتهشدهای که توسط پترسون در سال ۲۰۰۸ ارائه شده، روانشناسی مثبتگرا «مطالعه علمی آنچه که زندگی را ارزشمند میسازد» است.
این شاخه از روانشناسی به دنبال آن است که بهجای صرفاً اصلاح مسائل منفی زندگی، بر ساختن جنبههای مثبت آن تمرکز کند و افراد عادی را به سطح بالاتری از زندگی برساند، نه اینکه فقط بر کمک به افراد مشکلدار برای رسیدن به سطح نرمال تمرکز نماید. این رویکرد بهطور کلی بر بهبود کیفیت زندگی و ایجاد تجربههای مثبت در افراد تأکید دارد.
تاریخچه روانشناسی مثبت گرا چیست؟
در طول قرن بیستم ذهن بسیاری از محققان را این سوال مشغول کرده بود: «مشکل اصلی انسان چیست؟» آنها برای یافتن پاسخ این سوال مطالعات زیادی انجام دادند. در نتیجه این تلاشها و مطالعات، درک بهتری از بسیاری از بیماریها و ریشههایشان به دست آوردند و موفق شدند درمانهای موثری را برای آنها پیشنهاد دهند.
در طی این تحقیقات متوجه شدند که تمرکز ما بیشتر روی آسیبشناسی و ترمیم تجربیات تلخ گذشته است و توجه خیلی کمتری به عواملی که زندگی را ارزشمند میکنند، داریم. بعد از آن و با آغاز قرن بیست و یکم، محققان سوال خود را به این تغییر دادند: چه چیزی انسان را خوشحال و موفق میکند؟
این سوال قلب اصلی روانشناسی مثبتگرا قرار گرفت و تبدیل به رویکردی علمی و کاربردی برای کشف نقاط قوت و ارتقای عملکرد مثبت آنها شد. در طی دو دهه گذشته، هر روز به تعداد مطالعات علمی در زمینه روانشناسی مثبت گرا افزوده شده است و این روند ادامه دارد.
تمرکز اصلی روانشناسی مثبتگرا
روانشناسی مثبتگرا بر رویدادها و تأثیرات مثبت در زندگی تمرکز دارد. این تمرکز شامل موارد زیر میشود:
- تجربههای مثبت: مانند شادی، الهامبخشی، عشق و احساسات مثبتی که در لحظات مختلف زندگی تجربه میشوند.
- حالات و ویژگیهای مثبت: مانند قدردانی، تابآوری و همدلی که از صفات بارز افراد موفق و خوشحال است.
- نهادهای مثبت: استفاده از اصول مثبتنگری در سازمانها و مؤسسات بهمنظور بهبود محیطهای کاری و اجتماعی.
روانشناسی مثبتگرا زمان زیادی را صرف مطالعه موضوعاتی مانند نقاط قوت شخصیت، خوشبینی، رضایت از زندگی، شادی، رفاه، قدردانی، شفقت (و خودشفقتی)، عزت نفس، اعتماد به نفس، امید و ارتقای فردی میکند. هدف از این مطالعات، کمک به افراد برای پیشرفت و رسیدن به زندگی بهتر و کاملتر است.
اهمیت روانشناسی مثبت گرا چیست؟
یکی از بنیانهای اصلی روانشناسی مثبتگرا ترغیب افراد به کشف و پرورش نقاط قوت شخصیتی خود به جای تمرکز روی بهبود کاستیها است. در روانشناسی مثبتگرا نیاز است تا فرد دیدگاههای منفی خود را به تفکر خوشبینانهتری برای بهبود کیفیت زندگی تبدیل کند.
هدف روانشناسی مثبتنگر صرفا شادی سطحی و نادیده گرفتن احساسات منفی نیست. بلکه در روانشناسی مثبت تلاش میکنیم علاوه بر مدیریت احساسات منفی، به جنبههای مثبت زندگی هم توجه کنیم و عملکرد انسان را در حیطههای مهمی مثل مدیریت احساسات، روابط انسانی، رضایت شغلی، هدف وجودی و رسیدن به اهداف مهم زندگی افزایش دهیم.
تفاوت روانشناسی مثبت گرا و مثبت اندیشی
خیلی از مواقع اصطلاحات «مثبتاندیشی» و «روانشناسی مثبت گرا» به جای یکدیگر استفاده میشوند؛ اما خوب است بدانید این دو مفهوم کاملا با یکدیگر متفاوت هستند. مثبتاندیشی یعنی با دیدگاهی مثبت به همه چیز نگاه کردن؛ این نوع از تفکر، روی حفظ نگرشی مثبت و خوشبینانه متمرکز است.
روانشناسی مثبتگرا شاخهای از روانشناسی است که به سؤالاتی مثل «چه چیزی باعث میشود زندگی ارزش زیستن داشته باشد؟» و «چه چیزهایی باعث میشوند انسان به شکوفایی همهجانبه در ابعاد مختلف زندگیاش برسد؟» پاسخ میدهد.
روانشناسی مثبتگرا کجای حوزه روانشناسی قرار میگیرد؟
برای درک بهتر، میتوانیم یک طیف از -5 تا +5 را تصور کنیم. عدد -5 نشاندهنده افرادی است که با مشکلات سلامت روان دست و پنجه نرم میکنند، در حالی که عدد +5 نشاندهنده کسانی است که در حال شکوفایی و زندگی معنادار هستند. عدد 0 نیز نشاندهنده کسانی است که نه مشکل روانی دارند و نه در حال شکوفایی هستند.
در روانشناسی سنتی، تمرکز اصلی بر «نقاط ضعف» افراد بوده است. درمانگران تلاش میکنند تا بر روی آنچه در فرد «اشتباه» است کار کنند تا علائم منفی را کاهش داده و بهطور بالقوه از بین ببرند. این تمرکز بسیار ارزشمند است و به افراد کمک میکند از -5 به 0 برسند.
اما چطور می شود فراتر از این رفت و به افراد کمک کرد تا زندگی معناداری داشته باشند و با حداکثر پتانسیل خود به شکوفایی برسند؟ اینجاست که روانشناسی مثبتگرا وارد میشود. این شاخه از روانشناسی به کوچ ها و درمانگرها آموزش میدهد تا بر نقاط قوت افراد تمرکز کرده و راههایی برای تقویت این نقاط قوت و پیشبرد شکوفایی انسانی بیابند.
این رویکرد به همان اندازه ارزشمند است و در نتیجه، موجب می شود که مراجع از 0 به +5 حرکت کنند و به سطح بالاتری از بهزیستی و رضایت از زندگی برسند.
آیا روانشناسی مثبت نگر یک نظریه علمی است؟
یکی از نکات مهم در مورد روانشناسی مثبت این است که این حوزه یک علم واقعی است. روانشناسی مثبت بر اساس روشهای علمی برای ارزیابی نظریهها بر اساس شواهد استوار است.
همانطور که کریستوفر پیترسون، استاد دانشگاه میشیگان و یکی از چهرههای برجسته روانشناسی مثبتگرا، بیان میکند:
“روانشناسی مثبت نباید با خودیاریهای بیپایه و اساس و فرضیات بیپشتوانه اشتباه گرفته شود. روانشناسی مثبت نسخه بازسازیشده تفکر مثبت یا ادامهای بر کتاب راز نیست.”
پیترسون نظریهها و مفاهیم روانشناسی مثبت نگر را به این صورت خلاصه میکند:
خلاصه مفاهیم علم روانشناسی مثبت از دیدگاه پترسون
- شادی یکی از عوامل اصلی چیزهای خوب در زندگی است و همچنین باعث افزایش نشاط بیشتر میشود.
- بیشتر مردم از تابآوری خوبی برخوردارند.
- شادی، نقاط قوت شخصیتی و روابط اجتماعی خوب، به عنوان سپری در برابر ناامیدیها و ناکامیها عمل میکنند.
- بحرانها، شخصیت انسان را نشان میدهند.
- دیگران اهمیت دارند؛ یعنی آنچه که زندگی را ارزشمند میکند، ارتباط با دیگران است.
- دین یا معنویت نقش مهمی در زندگی انسان دارند.
- کار در صورتی که معنادار باشد و ما در آن احساس درگیر بودن داشته باشیم، به زندگی ارزش میبخشد.
- پول پس از یک نقطه خاص، تأثیر کمی بر شادی دارد اما میتوان با خرج کردن پول برای دیگران شادی خرید.
- Eudaimonia (بهزیستی و رضایت عمیقتر از شادی) از hedonism (تمرکز صرف بر لذت) برای داشتن یک زندگی خوب مهمتر است.
- احساسات و همدلی به اندازه تفکر انتقادی اهمیت دارند.
- تقریباً تمام روزهای خوب سه ویژگی مشترک دارند: حس خودمختاری، احساس شایستگی، و ارتباط با دیگران.
- زندگی خوب را میتوان آموخت.
این نظریهها و مفاهیم نشان میدهند که روانشناسی مثبتگرا چگونه بر پایه شواهد و پژوهشهای علمی برای بهبود زندگی افراد تأثیر میگذارد.
نظریه روانشناسی مثبتگرا مارتین سلیگمن
مارتین سلیگمن یکی از پژوهشگران برجسته در حوزه روانشناسی است که تأثیرات زیادی بر توسعه این علم داشته است. اگر تا به حال با جنبش روانشناسی مثبتگرا آشنایی نداشتهاید، احتمالاً نام او را در جایی شنیدهاید. تحقیقات سلیگمن در دهههای 1960 و 1970 پایهگذار نظریه معروف «درماندگی آموختهشده» شد.
این نظریه که بر اساس دههها تحقیق تأیید شده است، توضیح میدهد که چگونه انسانها و حیوانات میتوانند درمانده شدن را بیاموزند و احساس کنند که کنترل خود را بر روی زندگی و اتفاقات آن از دست دادهاند. سلیگمن این پدیده را با افسردگی مرتبط کرد و نشان داد که بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی نیز همین حس را تجربه میکنند. تحقیقات او در این زمینه به درمانهای متعددی برای کاهش علائم افسردگی و همچنین استراتژیهایی برای پیشگیری از آن منجر شد.
مارتین سلیگمن، بنیانگذار روانشناسی مثبت
سلیگمن معتقد بود که روانشناسی میتواند تمرکز بیشتری بر جنبههای مثبت، امیدبخش و الهامبخش زندگی داشته باشد. پس از مشهور شدن به خاطر نظریه درماندگی آموختهشده، او توجه خود را به ویژگیها و دیدگاههایی که میتوانند به بهبود زندگی کمک کنند، معطوف کرد.
سلیگمن در تحقیقات خود مفاهیم “تابآوری” و “خوشبینی آموختهشده” را کشف کرد که به عنوان مبنای برنامههای تابآوری برای کودکان و افراد نظامی استفاده شد. او از تمرکز بیش از حد روانشناسی بر جنبههای منفی همچون بیماریهای روانی، رنج و درد، ناراضی بود و احساس میکرد باید توجه بیشتری به شادی، بهزیستی، و نقاط قوت انسانی شود.
در سال 1998، هنگامی که به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد، او از این فرصت استفاده کرد تا مسیر جدیدی برای روانشناسی ترسیم کند. او رشتهای جدید به نام «روانشناسی مثبتگرا» پیشنهاد داد که به جنبههای مثبت زندگی میپردازد. مقاله بنیانگذار این حوزه در سال 2000 توسط سلیگمن و میهای چیکسنتمیهایی ، بنیانگذار نظریه «غرقگی»، منتشر شد.
از آن زمان به بعد، هزاران پژوهشگر به مطالعه این حوزه پرداختهاند. این تحقیقات به کاربرد اصول مثبتگرا در حوزههایی همچون کوچینگ، آموزش، روابط، محیط کار و سایر ابعاد زندگی منتهی شده است.
تاثیرات روانشناسی مثبتگرا از نگاه سلیگمن
مارتین سلیگمن که خود یکی از محققان اصلی روانشناسی مثبت گرا است، در پنج حوزه دستاوردهای این رشته را بررسی کرده است:
1- احساسات مثبت
این رشته با کمک دانش روانشناسی تلاش میکند تا احساسات و هیجانات مثبت در انسان را کشف و استفاده کند. احساساتی مثل شادی، عشق و رضایت در دسته احساسات مثبت جای میگیرند.
2- حضور در لحظه
بیشتر محققان روانشناسی مثبتگرا به افراد توصیه میکنند کارهایی انجام دهند که چنان آنها را غرق خود میکند که متوجه گذر زمان نشوند. این کار فرد را تا حد زیادی به خودشکوفایی نزدیک میکند.
3- یافتن معنای زندگی
از نظر سلیگمن معنا یعنی کسی حس کند زندگیاش در خدمت چیزی ارزشمندتر از خودش است.
4- روابط موفق و معنادار
روانشناسی مثبتگرا مدام بر این نکته تاکید میکند که ما همیشه باید تلاش کنیم به روابط خود معنا ببخشیم و برای بهتر شدن آنها تلاش کنیم.
5- موفقیت فردی
انسان همیشه میل به کسب موفقیت در هر زمینهای را دارد. روانشناسی هم همیشه در این زمینه راهحلهایی برای موضوعاتی مثل هدفگذاری، ایجاد عادتهای موثر، تقویت امید و… ارائه کرده دارد.
روانشناسی مثبت گرا در کوچینگ
بهکارگیری روانشناسی مثبت در کوچینگ کار چالشبرانگیزی است، اما به طور کلی، اهداف روانشناسی مثبت در کوچینگ به شرح زیر است:
ایجاد تأثیر مثبت در زندگی مراجع
این هدف از سایر اهداف مهمتر است و همه اهداف دیگر بهطور غیرمستقیم در خدمت این هدف هستند. هدف اصلی کوچینگ بهبود زندگی مراجع است و روانشناسی مثبت در کوچینگ نیز همین هدف را دنبال می کند.
افزایش تجربه احساسات مثبت در مراجع
کوچینگ با تمرکز بر احساسات مثبت، کمک میکند تا مراجعان تجربههای بیشتری از شادی و رضایت داشته باشند.
شناسایی و توسعه نقاط قوت مراجع
یکی از اهداف مهم در کوچینگ بر اساس روانشناسی مثبت، تقویت استعدادها و تواناییهای ذاتی مراجع است.
هدفگذاری و تلاش برای اهداف
روانشناسی مثبت در کوچینگ به مراجعان کمک میکند تا اهداف شخصیشان را بهوضوح مشخص کرده و برای رسیدن به آنها تلاش کنند.
ایجاد حس امید
تقویت امیدواری از جمله اهداف اصلی کوچینگ مثبت است که باعث افزایش انگیزه و تعهد مراجع میشود.
حس شادی و بهزیستی
کوچینگ با رویکرد روانشناسی مثبت به دنبال افزایش سطح شادی و رفاه کلی مراجع است.
شکرگزاری
تمرین قدردانی و شکرگزاری یکی از ابزارهای مؤثر روانشناسی مثبت برای بهبود کیفیت زندگی است.
ایجاد روابط سالم و مثبت
بهبود روابط مراجع با دیگران، از طریق افزایش تعاملات مثبت و سالم، یکی دیگر از اهداف اصلی است.
نگرش خوشبینانه
کوچینگ روانشناسی مثبت به مراجعان کمک میکند تا دیدگاه خوشبینانهتری به زندگی داشته باشند.
آموزش لذت بردن از لحظات مثبت زندگی
یکی از اهداف مهم این رویکرد، کمک به مراجع در لذت بردن و قدر دانستن لحظات مثبت زندگی است.
هر یک از این اهداف به عنوان مرحلهای برای دستیابی به هدف بزرگتر، یعنی بهبود کلی زندگی مراجع، عمل میکند و راهنماییهای مؤثری برای کوچها و مراجعان در مسیر رسیدن به بزرگترین اهداف زندگیشان ارائه میدهد.
معنی مفاهیمی مانند «رشد و شکوفایی» و «غرقگی»
صحبت از «شکوفایی» در این مقاله انجام شد، اما هنوز به تعریف دقیق آن نپرداختهایم. همچنین به مفهوم «غرقگی» اشاره شد که یک موضوع مهم در روانشناسی مثبتگرا است. درک این مفاهیم برای فهم بهتر این حوزه ضروری است.
شکوفایی (Flourishing)
شکوفایی یکی از مهمترین مفاهیم در روانشناسی مثبتگرا است و شامل جنبههای بسیاری از مفاهیم مثبت دیگر میشود. به طور خلاصه، «شکوفایی» به حالتی اشاره دارد که فرد به سطح بالایی از بهزیستی میرسد. وقتی استعدادها و نقاط قوت خود را پرورش میدهیم، روابط معنادار و عمیقی ایجاد میکنیم، لذت و خوشبختی را تجربه میکنیم و به جهان به شکلی معنادار کمک میکنیم، در حال شکوفایی هستیم.
دکتر لین سوتس، روانشناس مثبتگرا، شکوفایی را به عنوان «محصول یک زندگی اصیل که شادی و خوشبختی درونی از طریق رسیدن به اهداف، اتصال با علایق زندگی و لذت بردن از دستاوردها در پستیها و بلندیهای زندگی به همراه دارد» توصیف میکند.
وی همچنین تأکید میکند که شکوفایی یک ویژگی یا خصیصه ذاتی نیست که «یا داشته باشید یا نداشته باشید»؛ بلکه شکوفایی یک فرآیند است که نیاز به عمل و اقدام دارد. این نکته دلگرمکننده است که واقعاً هر کسی میتواند به شکوفایی برسد!
حالت غرقگی (Flow)
مفهوم «غرقگی» نیز یکی از موضوعات شناختهشده در روانشناسی مثبتگرا است و توسط میهای چیکسنتمیهایی معرفی شد. در دهههای آخر قرن بیستم، او مشاهده کرد که بسیاری از هنرمندان در حین کار به حالت خاصی میافتند که با تمرکز شدید و تمرکز بالا بر فعالیت همراه است؛ به طوری که حتی حس زمان را از دست میدادند.
این حالت که «غرقگی» نام دارد، در میان ورزشکاران حرفهای، موسیقیدانان، نویسندگان و افراد خلاق نیز مشاهده شد. میهای شش عامل کلیدی که تجربه غرقگی را تعریف میکنند، شناسایی کرد.
عوامل کلیدی در تجربه غرقگی
- تمرکز شدید و دقیق بر لحظهی حال؛
- ادغام بین عمل و آگاهی، یعنی حضور کامل در فعالیت؛
- از دست دادن آگاهی انعکاسی از خود؛
- حس کنترل شخصی در موقعیت؛
- تغییر در حس زمان؛
- تجربهی فعالیت به عنوان یک لذت ذاتی.
فردی که وارد حالت غرقگی میشود به طور کامل در فعالیت خود غرق میشود. این حالت زمانی رخ میدهد که چالشهای فعالیت پیش روی ما قابل توجه باشند و تقریباً با سطح مهارت ما متناسب باشند. ورود به حالت غرقگی به خودی خود پاداشدهنده است و اغلب تجربهای لذتبخش به شمار میرود. همچنین به نظر میرسد که غرقگی با افزایش شادی و بهزیستی، موفقیتهای تحصیلی و حرفهای بیشتر و روابط مثبت و سالمتر مرتبط است.
این مفاهیم، یعنی شکوفایی و غرقگی، به ما کمک میکنند تا بهتر درک کنیم چگونه میتوانیم زندگی شادتر و معنادارتری داشته باشیم.
نقدهای روانشناسی مثبتگرا
اگرچه روانشناسی مثبتگرا توسط بخش عمدهای از جامعه روانشناسی و حتی جامعه به طور کلی پذیرفته شده است، اما برخی انتقادات رایج نسبت به این جنبش وجود دارد که بعضی از آنها نکات معتبری دارند.
در کنفرانس جهانی روانشناسی مثبتگرا در سال 2015، برخی از چهره های برجسته روانشناسی مثبت به بررسی این انتقادات پرداختند. در ادامه، به برخی از انتقادات اصلی و ارزیابی اعتبار آنها در حوزه امروز میپردازیم.
1. یافتههای پژوهشی اغلب نامعتبر، مبالغهآمیز و گمراهکننده هستند
مانند هر حوزه علمی دیگر، گاهی اوقات اشتباهاتی رخ میدهد. این موضوع معمولاً به دلیل هیجان در مورد پتانسیل یافتههای روانشناسی مثبتگرا است؛ وقتی احساس میکنید یک یافته دارای کاربرد گسترده و عمیق در دنیای واقعی است، حفظ عینیت دشوار میشود.
با این حال، این موضوع به هیچوجه توجیهی برای عدم دقت علمی نیست. روانشناسان مثبت باید محتاط باشند که ادعاهای خود را در محدوده معقولی نگهدارند و به محدودیتهای روشهای خود فکر کنند چرا که همیشه محدودیت هایی وجود دارند!
اما اکنون، روانشناسی مثبتگرا برخی از موانع اولیه و دشواریهای طبیعی یک حوزه جدید را پشت سر گذاشته است.
2. تأکید بیش از حد بر دادههای خودگزارشی و نظرسنجیهای مقطعی
این نکته بهطور قطع معتبر است؛ بخش زیادی از یافته های روانشناسی مثبتگرا بر دادههای نظرسنجی استوار است. با این حال، این تأکید بر دادههای نظرسنجی مختص روانشناسی مثبتگرا نیست و روانشناسی مثبتگرا بهطور انحصاری از نظرسنجیها استفاده نمیکند. دریافت بازخورد از افرادی که به فرد نزدیک هستند همیشه به کار گرفته میشود تا دادههای خودگزارشی را تأیید یا مقایسه کند و این به افزایش اعتماد به دادهها کمک میکند.
با اینکه این محدودیت تنها مختص روانشناسی مثبتگرا نیست، اما باید همچنان مورد توجه قرار گیرد.
3. روانشناسی مثبتگرا دارای تعصب فرهنگی و اتنوسنتریک است
قوممداری یا قوممحوری (به انگلیسی: ethnocentrism)، رویکردیست که در آن ویژگیهای اخلاقی، اجتماعی و دینی اقوام دیگر را با معیارهای قوم خود بررسی کرده و اختلافهای آنان را به حساب نمی آوریم (ویکیپدیا فارسی). این واقعیت که بخش زیادی از پژوهشها در روانشناسی مثبتگرا توسط محققان غربی منتشر شده است، غیرقابل انکار است. همچنین، این روانشناسی عموماً بر روی جمعیتهای سفیدپوست و طبقه متوسط متمرکز است، جایی که بیعدالتی، فقر و نابرابری معمولاً نادیده گرفته میشود.
با اینحال اخیراً، پژوهشهای بیشتری از کارشناسان در کشورهای غیر غربی و از طیفهای متنوعی از زمینهها انجام شده و منتشر شده است. تأسیس انجمن بینالمللی روانشناسی مثبتگرا نیز نشانهای از این تلاش برای گسترش چشمانداز روانشناسی مثبتگرا است.
4. این حوزه بیش از حد فردگرا است
نکته دیگری که قابل تأمل است این است که روانشناسی مثبتگرا بیش از حد بر فرد متمرکز است. (بر تجربیات شخصی، ویژگیها و خصوصیات فردی و فرآیندهای درونفردی). در این رویکرد در واقع به نظر میرسد که توجه کافی به روابط، تیمها، گروهها، سازمانها و جوامع ندارد.
5. روانشناسی مثبتگرا تنها ترویج نوعی شخصیت «پالیانا» است
از میان انتقادات اصلی به روانشناسی مثبتگرا، این یکی ممکن است کمترین اعتبار را داشته باشد. هرچند پژوهشهایی در مورد انواع «پالیانا» (خوشحالی و خوشبینی افراطی) وجود دارد، این پژوهشها نمایانگر کل حوزه نیستند.
بهطور کلی، اگرچه برخی از انتقادات نسبت به روانشناسی مثبتگرا نکات قابل توجهی را مطرح میکنند، اما به جای مقابله با این نکات، باید آماده باشیم تا آنها را در نظر بگیریم و به بهبود سلامت این حوزه فکر کنیم. هیچ حوزهای از انتقاد مصون نیست و این باید باشد؛ یک بحث سالم و فرآیند بررسی همتا میتواند از تبدیل نظریههای روانشناسی مثبتگرا به یکسری نکات دستوری برای «مثبتاندیشی» جلوگیری کند و مداخلات روانشناسی مثبتگرا را از تبدیل شدن به مطالب خودیاری که تنها بر اساس نظرات یا آرزوها هستند، دور نگه دارد.
آینده شغلی روانشناسی مثبت گرا
با مطالعه این حوزه میتوانید بهعنوان مدرس تحول فردی، روانشناس، کوچ، محقق یا معلم در مدارس و دانشگاهها، سازمانهای غیرانتفاعی، بخشهای منابع انسانی شرکتها و مؤسسات مراقبتهای بهداشت روان کار کنید.
مدرسان، مدیران، کوچها و هر کسی که به علم روانشناسی مثبت مجهز باشد، فرصتهای بیشماری برای کار، ارزشآفرینی و کسب درآمد در جامعه دارد.
این رویکرد مثبت نیازمند متخصصانی است که بتوانند فرآیند تغییر را در سطح فردی، بینفردی و سازمانی طراحی و هدایت کنند. همچنین بسیاری از شرکتها باید افراد مناسب را با موقعیتهای مناسب مطابقت داده و استعدادها و نقاط قوت کارمندان خود را پرورش دهند.
دوره آموزشی روانشناسی مثبت
با مطالعه روانشناسی مثبتگرا میتوانید با استفاده از رویکرد مثبت به استعدادها و عملکرد کارکنان کمک کنید. دوره روانشناسی مثبت آکادمی شهاب اناری، توسط دکتر اناری طراحی شده است و بر اساس اصول علمی روانشناسی مثبت و توسعه فردی تدریس می شود. با گذراندن این دوره می توانید به عنوان سخنران یا مدرس توسعه فردی و شکوفایی به افراد و سازمانها کمک کنید و در آمد داشته باشید.
دوره روانشناسی مثبت و توسعه فردی-سازمانی آکادمی شهاب اناری، مورد تایید فدراسیون جهانی کوچینگ ICF است و پس از گذراندن آن می توانید مدرک معتبر با لوگوی ICF دریافت نمایید و در هر جای دنیا مشغول به فعالیت شوید.
16 مزیت روانشناسی مثبت
اگرچه فهرست کردن تمامی مزایای روانشناسی مثبت تقریبا غیرممکن است، اما در ادامه به برخی از مهمترین و تاثیرگذارترین مزایای این حوزه میپردازیم:
- تغییر نگرش: بزرگترین مزیت روانشناسی مثبت این است که به ما قدرت تغییر نگرش را میآموزد. تغییرات کوچک در دیدگاه میتواند به تحولات بزرگی در بهزیستی و کیفیت زندگی منجر شود.
- خوشبینی و شکرگزاری: افزودن خوشبینی و قدردانی به زندگی میتواند نگرش کلی ما به زندگی را به طرز چشمگیری بهبود بخشد.
- تأثیر مالی کمتر از انتظار: تحقیقات نشان میدهد مردم معمولاً تأثیر پول بر شادی را بیش از حد برآورد میکنند.
- تجربیات به جای اموال مادی: خرج کردن پول برای تجربیات، شادی بیشتری نسبت به خرید کالاهای مادی به همراه دارد.
- شکرگزاری و خوشبختی: قدردانی یکی از بزرگترین عوامل شادی در زندگی است. با پرورش قدردانی، میتوانیم شادی بیشتری را تجربه کنیم.
- افزایش اعتماد و همدلی با اکسیتوسین: هورمون اکسیتوسین باعث افزایش اعتماد و همدلی در انسانها میشود، و همین امر میتواند با اعمال محبت فیزیکی، مثل در آغوش گرفتن، به بهبود رفاه کلی کمک کند.
- شادی مسری است: افرادی که دوستان و همسران خوشحال دارند، خود نیز در آینده بیشتر شاد خواهند بود.
- رفتارهای خیرخواهانه: انجام اعمال خیرخواهانه برای دیگران باعث افزایش رفاه و پذیرش اجتماعی میشود.
- افزایش شادی از طریق کمک به دیگران: خرج کردن پول برای دیگران، شادی بیشتری برای شخص ایجاد میکند.
- تأثیرات مثبت در محیط کار: احساسات مثبت در محیط کار، عملکرد کاری را بهبود میبخشد.
- تأثیرات مثبت در سازمانها: احساسات مثبت در محیط کار میتوانند در تمام سازمان گسترش یابند و تأثیرات مثبتی ایجاد کنند.
- اقدامات کوچک، تغییرات بزرگ: بعضی اقدامات کوچک و ساده میتوانند تغییرات بزرگی در شادی ایجاد کنند.
- افزایش شانس موفقیت: تجربه احساسات مثبت باعث افزایش شانس موفقیت در زندگی میشود.
- هشدار درباره خوشبینی غیرواقعی: روانشناسی مثبت نیز به ما میآموزد که خوشبینی غیرواقعی میتواند ضررهایی به همراه داشته باشد.
- تجربیات لحظهای و معنای زندگی: شادی بیشتر بر لحظه حاضر تمرکز دارد، در حالی که معنای زندگی به گذشته و آینده نیز توجه دارد.
- نقش اصالت: افرادی که به خود حقیقی خود بیشتر وفادار هستند، معنای بیشتری در زندگی تجربه میکنند.
با توجه به این مزایا، روانشناسی مثبت به بهبود کیفیت زندگی، افزایش شادی و یافتن معنا در زندگی کمک میکند.
6 دیدگاه دربارهٔ «روانشناسی مثبت گرا چیست و چه اهمیتی دارد؟»
در مسیر توسعه فردی یا سازمانی غالبا نمیدونن که توسعه فردی ضرورت است و یا کم و کیف توسعه را دقیق نمیدونن و یا در مورد کو۰ینگ اطلاعات دقیقی ندارن..روانشناسی مثبت گرا شاه کلید آگاهی و درک درست توسعه و کوچینگه
روانشناسی مثبت به گفته دکتر سلیگمن، ستون فقرات کوچینگ می تونه باشه
ذهن ما از لحاظ تکاملی یک منفینگری ذاتی داره که همیشه به بقای ما کمک کرده، روانشناسی مثبتنگر با اصول علمی که داره عامدانه بهمون کمک میکنه این منفینگری ذاتی رو توی عصری که خیلی بهش نیازی نداریم، مدیریت کنیم.
بله روانشناسی مثبت گرا تمرکز رو می بره بر روی عناصری که زندگی رو برای زیستن ارزشمند می کنند
خیلی از ما به واسطه زیسته خودمون و شرایطمون دنیا رو خیلی سخت میبینیم این رویکرد به من باد داد که جقدر میشه در نهایت خفظ جدیت اون لذت و شادی بیشتر را تجربه کرد برای شخص من بسیار موثر در بالا بردن کیفیت زندگیم بود
بله، روانشناسی مثبت تمرکزی بر چیزهایی دارد که باعث می شود زندگی ارزش زیستن داشته باشند